نقاب مردانگی را از صورتت بردار
مترجم : بهار سلیمی
۹ آذر ۱۳۹۷سال گذشته پس از رسوایی هاروی وینستین میلیونها زن داستانهای خود را در مورد سوءاستفاده و آزار و اذیت جنسی با دیگران به اشتراک گذاشتند و مردان هم از همه طبقات و موقعیتها به آنها پاسخ دادند. مردها با استفاده از هشتگهایی مانند#IHearYou, #IWillSpeakUp, ,#HowIWillChange, متعهد شدند که با زنان با احترام رفتار کنند و مردهایی را که اینگونه رفتار نمیکردند به چالش کشیدند.
اگر مردان برای پایبندی به تعهدشان به کمک احتیاج دارند، خبر خوب این است که سازمانهای متعددی وجود دارند که سوابق اثباتشدهای بسیار خوبی برای کمک به محو نگرشهای مردانه نسبت به زنان دارند. اما خبر بد این است که تعداد زیادی از این سازمانها دهههاست که منابع و محتوای آموزشی برای مردان تهیه میکنند، پس چرا مردان بیشتری برای تفکر درباره رفتارشان و تغییر آن از این منابع استفاده نمیکنند؟
تد بانچ از بنیانگذاران سازمان A Call to Men ، سازمانی برای پیشگیری از خشونت مردان، میگوید: «بسیاری از مردان احساس نمیکنند که مشکل از آنهاست، چون خودشان را مرد بدی نمیدانند. آنها متوجه این موضوع نمیشوند که هرچند بیشتر ما آزارگر نیستیم ولی در برابر آزار دیگران سکوت میکنیم و همین باعث میشود که مرد بدی محسوب شویم.»
نیل ایروین، مدیر اجرایی سازمان Men Can Stop Rapeمعتقد است که پیشگیری از خشونتهای مبتنی بر جنسیت، مسئولیت و وظیفه مردان است ولی «شما باید ابتدا یک چیزی را به عنوان یک مشکل ببینید تا بتوانید برای تاثیرگذاری بر آن مشکل از مهارتهای خود در مسیر صحیح استفاده کنید.»
میخواهیم به منشا بپردازیم
کارشناسان بر این عقیده هستند که پیشگیری کلید ایجاد یک تغییر پایدار در نحوۀ رفتار مردان با زنان است. بانچ میگوید: «شیوهای که تاکنون به خشونت واکنش نشان دادهایم اینطور بوده که همیشه بعد از بروز یک اتفاق مداخله کردهایم. همیشه یک نفر باید آسیب ببیند، یک نفر باید کارش به بیمارستان بکشد، یک نفر باید به خانه امن برود، یک نفر باید به بخشهای مسئول شکایت کند. ولی ما میخواهیم به دنبال منشا آن برویم و مانعش شویم تا در وهله اول چنین اتفاقی نیفتد.»
شیوه کارA Call to Men این است که آموزشگران با مردان معمولا در گروه سنی ۱۸ تا ۲۵سال جلسات صحبت گروهی میگذارند. آنها همچنین یک برنامه ۹ هفتهای برای دورههای متوسطه یا دبیرستان به نام liveRespect دارند. تونی پورتر یکی دیگر از بنیانگذاران و مدیر اجرايی این سازمان میگوید که بخش عمدهای از گفتوگوها در این گروهها بر «جعبه مرد» متمرکز است یعنی بر تعاریفی از مردانگی که شیوه تفکر و احساس مردان را محدود میکند.
ویلیام پولاک، روانشناس دانشگاه هاروارد، هم تحققیات گستردهای درباره هنجارها و قواعد رفتاری محدودکننده که جامعه به پسرهای در دوران بلوغ تحمیل میکند، انجام داده است. او در کتابش با عنوان «پسرهای واقعی: نجات پسرهایمان از اسطورههای پسرانگی» این هنجارها و قواعد راBoy Code مینامد و میگوید: «این هنجارها و قواعد، نه تنها مردها و پسرها را تحت محدودیتهای بسیار شدیدی قرار میدهد بلکه بقیه انسانها را هم محدود میکند و شخصیت انسانیمان را پایین میآورد.»
نقابی که به صورت پسرها میچسبد
راخ لش در نوزده سالگی به گروه A Call to Men پیوست و احساس میکرد که ارتباط بلاواسطهای با محتوای man box دارد. او تنها پسرخانواده بود و چند خواهر داشت، از او انتظار داشتند که خودش را با تعاریف محدودی از مردانگی تطبیق دهد. لش میگوید پدرم بهترین بازیکن دفاع تیم فوتبال بود، تمام مربیانم با او به مدرسه رفته بودند و انتظار داشتند در بیسبال، بسکتبال، و کشتی شبیه او باشم. ولی خودم شخصاً به هنر ، نقاشی و رقص علاقه داشتم. اما مجبور شدم علایقم را کنار بگذارم.»
هنگامی هم که به کالج رفت، همچنان احساس محدودیت میکرد چون سعی داشت طوری رفتار کند که بقیه دوستانش انتظار داشتند. لش میگوید: «من خیلی بااخلاق بزرگ شده بودم ولی احساس نمیکردم که آزادم آنطوری که میخواهم زندگی کنم. خیلی دروغ گفتم تا مناسب این مسابقه مردانگی بشوم. تلاش برای حفظ این ظاهر اشتباه خیلی خستهکننده بود. همیشه احساس میکردم که من این نیستم. مثل این بود که همیشه نقاب زده باشم. و اگر یک نقاب را طولانی مدت استفاده کنی، انگار به چهرهات میچسبد و کمکم فکر میکنی که این خودت هستی.»
سالها طول کشید تا لش بتواند این ماسک را از چهرهاش بردارد، در حقیقت نوعی بازآفرینی بود.
مردانگی از سنین پایین به پسرها یاد داده میشود
قواعد سختگیرانه و محدودکنندهای که مردها با آن تعریف میشوند از سنین بسیار پایین شروع میشود. پورتر، مدیرعامل سازمان A Call to Men ، میگوید: «لحظهای که به یک پسر میگویید که گریه نکند، به او آموزش میدهید که دست از احساس کردن بردارد. به برخی از ما مردها در سه سالگی این را آموزش دادند. پسرها آموزش میبینند تا نترسند، و شجاع باشند. درخواست کمک هم به عنوان نشانهای از ضعف در نظر گرفته میشود و همه اینها از سنین پایین به پسرها آموزش داده میشود. ما به آنها میگوییم که خودت باید از پس ماجرا بربیایی. تنها احساسی که پسرها اجازه بیانش را دارند، خشم است.»
چگونگی آموزش برابری جنسیتی به کودکان
جاستین کوولسون، روانشناس خانواده در استرالیا، که برای پسران نوجوان کارگاههای آموزشی در مورد سکسوالیته و تاثیر پورنوگرافی برگزار میکند، معتقد است که بچهها از همان سالهای اول زندگی با کلیشههای جنسیتی آشنا میشوند: «مطالعات نشان میدهد که هرچند امروزه مادران شاغل هستند ولی بیشتر کارهای خانه و مراقبت از بچهها را انجام میدهند. بسیاری از پسرهای کوچک این چیزها را میبینند و آن را درونی میکنند.»
از سوی دیگر کلیشههای جنسیتی اغلب در مدرسه، زمین بازی و در کلاس درس تقویت میشوند.
پورتر هم میگوید: «در دوره راهنمایی پسرها این پیغام را میگیرند که مرد بودن یعنی چه. در مدارس ابتدایی هنوز میتوانی پسرها را ببینی که دست همدیگر را گرفتهاند و به این کار هم ادامه خواهند داد ولی در دوره راهنمایی پسرها پیغام جامعه را در مورد مرد بودن دریافت و درک میکنند.» کوولسون میگوید که نتایج مطالعات اجتماعی نشان میدهد در دوره بلوغ میزان همدلی در پسرها کاهش مییابد و احتمالا در معرض پورنوگرافی قرار میگیرند که در آنها زنان را مانند اشیایی نشان میدهند که باید مورد آزار و اذیت قرار بگیرند و برخورد خیلی بد و منزجرکنندهای با آنها داشت. او میگوید: «با اینکه پسرها میدانند که اینها واقعی نیست ولی اعتقاداتشان درباره سکسوالیته و روابط صمیمانه و جنسی تغییر میکند. این واقعیت که آنها در یک جامعه جنسیتزده سیر میکنند که مدام بر سلطه مردان بر زنان تاکید میکند، باعث میشود که تقریبا خودشان هم نتوانند از این برخوردها طفره بروند.»
مردها طرز رفتار را تنظیم میکنند
مبارزه با کلیشههای جنسیتی در هنگام تولد شروع میشود. کولوسن میگوید: «فقط پدرها در این زمینه نقش ندارند. پدربزرگها، عموها، همه مردانی که با این پسر زندگی میکنند یا در زندگی او نقش دارند باید با احترام با زنها برخورد کنند و به آنها فرصت حرف زدن و ابراز نظر بدهند. من و همسرم در خانوادهمان مثل یک تیم کار میکنیم. من تصمیمگیرنده نهایی نیستم، هر دوی ما تصمیمگیرنده هستیم. بچههای کوچکمان هم با این سیستم آشنا میشوند.»
مسلما مادران هم در اجتماعی شدن پسرها نقش دارند. بانچ میگوید: «میشنویم که زنان میگویند به پسرم میگویم مرد باشد و گریه نکند، قوی باشد. چراکه مادران نگرانند که پسرانشان ضعیف و کمتر از یک مرد باشند. قوانین اینچنینی توسط مردها تنظیم، و زنها هم با همین قواعد اجتماعی شدهاند. وقتی مردها شروع کنند و چیزها را به صورت متفاوتی بگویند، زنها هم همین کار را میکنند. مردها نحوه رفتار و برخورد را تنظیم میکنند.»
کارشناسان میگويند دوران پیش از دبستان زمان نظارت بر چگونگی استفاده کودکان از رسانهها است. رسانهها برای بچهها تجویز میکنند که یک دختر و یا پسر باید چطور به نظر برسد، احساساتش چطور باشد و چه رفتاری داشته باشد. کریستین هوسر، مسئول روابط عمومی مرکز منبع ملی خشونت جنسی میگوید: «ما با فرهنگی زندگی میکنیم که از کلمات و رفتارهای نامحترمانه بین زنان و مردان اشباع شده است. ما باید برای جایگزینی آنها تلاش کنیم. اگر شما با فرزندانتان در حال تماشای تلویزیون هستید، بازیهای ویدئویی میکنید یا به رادیو گوش میدهید، همیشه این فرصت وجود دارد که یک شعر یا موضوع را از میان همین برنامهها انتخاب کنید و با بچهها در موردش بحث کنید و از آنها بپرسید که در مدرسه شما هم اتفاق میافتد؟ بچههای مدرسه در موردش چه میگویند؟ اگر این اتفاق برای دوست خودتان بیفتد چه کار میکنید؟»
از همین جایی که هستید شروع کنید
اکثر مردان امروزی در محیطی که از لحاظ جنسیتی بیطرف و مطلوب باشد، رشد نکردهاند. آیا این بدان معنا است که برای تغییر پایدار دیر است؟ کولوسن میگوید: «اگر خیلی دیر شده است، از همین جایی که هستید شروع کنید. اگر پانزده سالتان شده و هنوز شروع نکردهاید، از همین امروز شروع کنید.»
پورتر میگوید: «ما چگونه مردها و پسرها را درگیر میکنیم؟ از طریق چیزی که آن را یک صدای در حال گسترش مینامیم. مردان کنترل از راه دور و تحت تاثیر سنت هستند، فقط کارهایی را که همیشه انجام دادهایم تکرار میکنیم و نسبت به اطرافمان نابینا و بیتوجه هستیم. سازمان ما برای مردها تمرینهای مختلف، جزوههای آموزشی، ویدئوها، رسانههای اجتماعی، و ابزار دیگری دارد تا بتوانند متوجه ماجرا شوند و به مشکل پی ببرند.»
شرکت در یکی از سمینارهای این گروه برای لش مثل «یک نفس در هوای تازه» بود. او بعد از این سمینار پورتر را برای سخنرانی به دانشگاهش دعوت کرد، و بعد هم یک سازمان مردانه را راهاندازی کرد که هرماه جلسه دارند و در مورد موضوعاتی مانند رفتارهای کلیشهای مردانه اغراقشده، تسلط و سلطه و رفتارهای خشن و تهاجمی بحث میکنند.
امروز لش ۲۶ ساله مدیر امور چندفرهنگی کالج ایتاکا در نیویورک، و داوطلبان سازمان A Call to Men است، او سمینارهایی برای جوانان برگزار میکند و در مدارس محلی برنامههای ۹هفتهای LiveRespect را اجرا میکند. او میگوید که برای ارتباطگیری و شکستن گارد دفاعی اولیه پسرها به چندین جلسه نیاز است: «وقتی اول کارمان را شروع میکنیم، پسرها خیلی ناراحت و معذب هستند. آنها میگویند ما به دخترها آسیبی جسمی نمیزنیم. ما خوبیم. ما بچههای خوبی هستیم. این حرفها را میزنند تا نشان بدهند که آگاه هستند و نیاز ندارند که در این سمینار شرکت کنند.
او میگوید در پایان برنامه خود پسرها اذعان میکنند که چطور با اظهارنظرهای نامناسب و نابجای یک نفر در تیم بسکتبالشان و یا در رسانههای اجتماعی با چالش مواجه شدهاند. آنها یاد میگیرند که چطور خودشان را قاعدهمند و کنترل کنند و لش هم با تجربیات آنها خودش را به یاد میآورد. او میگوید: «تجربه دگرگونکنندهای است. صدای درونم، قضاوت اخلاقیام، صدای درون سرم به صدای پدرم و تونی پورتر شبیه است که همچنانکه سعی میکنم مردانگی سالم را مدلسازی کنم و فرهنگ مردانگی را در محوطه دانشگاه تغییر بدهم، در بسیاری از روابطم و همچنین ارتباطم با دانشجویانم به من کمک کرده است. میدانم از فردی که الان هستم خوشحال و راضیام.»
منبع: Training men and boys to honor women in the age of #MeToo